دکتر فریدون عزیزی

دکتر فریدون عزیزی 62



آدرس

  • میدان سرو - خیابان بخشایش - بیمارستان عرفان

  • شریعتی - بالاتر از میرداماد - کوچه یاس - ساختمان پزشکان سینا - واحد ۱۵

  • ولنجک - خیابان تابناک - بیمارستان طالقانی




تحصیلات

  • فارغ التحصیل از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران
  • بورد طب داخلی آمریکا (۱۳۵۱)
  • بورد فوق تخصصی غدد درون ریز و متابولیسم آمریکا (۱۳۵۳)
  • بورد پزشکی هسته ای آمریکا (۱۳۵۴)
  • ریاست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
  • معاونت پژوهشی وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی
  • سرپرست بخش داخلی و رئیس بیمارستان آیت‌الله طالقانی ۱۳۵۸–۱۳۶۳
  • عضو و مشاور شورای عالی پزشکی وزارت بهداری ۱۳۵۸–۱۳۶۴
  • رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی ۱۳۶۳
  • رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ۱۳۶۳–۱۳۶۹
  • مشاور وزیر بهداشت ، درمان و أموزش پزشکی ۱۳۷۲–۱۳۷۶
  • رئیس هیئت مدیره جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران ۱۳۶۸–۱۳۸۱
  • عضو شورای پژوهش های علمی کشور از ۱۳۶۹ تاکنون
  • مشاور سازمان جهانی بهداشت از ۱۳۶۹ تاکنون

توضیحات

سوابق علمی و اجرایی: رئيس شاخه و گروه پزشكي ستاد و سپس شوراي‌عالي انقلاب فرهنگ (1359-1371)؛ رئيس دانشكده پزشكي (1363-1365)؛ رئيس دانشگـــاه علـــوم پـــزشكي شهيد بهشتي (1364-1370)؛ عضو هيئت ممتحنه رشته بيماري‌هاي داخلي (1359-1360) دبير (1363-1369)؛ دبير رشته فوق تخصصي غدد درون‌ريز و متابوليسم (1366-1390)؛ رئيس كميته كشوري مبارزه با اختلالات ناشي از كمبود يد (1367-1390)؛ رئيس كميسيون پزشكي شوراي پژوهش‌هاي علمي كشور (1369-1390)؛ عضو هيئت امناي دانشگاه علوم پزشكي قزوين (1369-1390) و دانشگاه آزاد (1390)؛ رئيس هيئت مديره انجمن غدد ايران (1371-1390)؛ مديرمسئول و سردبير مجلات دانشكده پزشكي شهيدبهشتي، پژوهش در پزشكي، غدد درون‌ريز ومتابوليسم ايران و مجله بين‌المللي غدد درون‌ريز و متابوليسم؛ رئيس هيئت مديره انجمن پيشگيري و درمان چاقي و انجمن سردبيران مجلات علوم پزشكي ايران

مصاحبه ها:

1.

یک شنبه 13 فروردین 1391  09:42 ب.ظ

ضمن عرض سلام

لطفاً مختصري در مورد بيوگرافي و سوابق علمي و پژوهشي خودتان بفرماييد.

 

من در سال 1321 در تهران متولد شدم و از سن 2 تا 15 سالگي در شهرستان قزوين به سر بردم. خانواده ام اهل قزوين هستند، مرحوم پدرم دكتر داروساز بود و مادرم فرزند مجتهد است. سال‌هاي تحصیل از دوران دبستان تا كلاس چهارم دبيرستان را در قزوين و دو سال آخر دبيرستان را دور از خانواده در مدرسه رازي تهران گذراندم. در سال 1338 در كنكور‌ پزشكي دانشگاه‌هاي تهران و مشهد قبول شدم و دوره طب عمومي را در دانشگاه تهران گذراندم. پس از اتمام دوره دانشكده و خدمت وظيفه، در سال 1347 به آمريكا رفتم و پس از گذراندن دوره یکساله انترني در شهر نيويورك، در دوره دستياري تخصصي طب داخلي دانشگاه TUFTS واقع در شهر بوستون ايالات ماساچوست پذيرفته شدم رشته تخصصي پزشكي هسته‌اي در رشته فوق تخصصی غدد درون ريز را نیز در همين دانشگاه گذراندم. سپس امتحانات بورد سه رشته داخلي، غدد درون‌ريز و طب هسته‌اي را با موفقیت سپری کردم و به سمت استادياری دانشكده پزشكي آن دانشگاه انتخاب شدم و همزمان ریاست بخش غدد درون‌ريز و سر‌پرستی بخش پزشكي هسته‌اي يكي از بيمارستان‌هاي عمده اين دانشگاه را به عهده گرفتم. پس از 11 سال تحقيق و تدريس در آمريكا در سال 1358 به ايران بازگشتم.

 

از سال 1358 به عنوان دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي به سمت رئيس بيمارستان آيت‌الله‌طالقاني منسوب شدم و در سال 1363 به عنوان جوان‌ترين استاد در علوم پزشكي (در سن 42 سالگي) معرفی شدم. از سال 1359 سر‌پرستی گروه پزشكي مركز نشر دانشگاهي، سر‌پرستی شاخه پزشكي ستاد انقلاب فرهنگي و سر‌پرستي گروه برنامه‌ريزي پزشكي شوراي عالي انقلاب فرهنگي را تا سال 1371 به عهده داشتم. همچنين عضويت و دبيري هيأت‌هاي ممتحنه و ارزشيابي رشته‌هاي بيماري‌هاي داخلي، پزشكي هسته‌اي و غدد درون‌ريز و متابوليسم را در طي 23 سال گذشته عهده‌دار بوده ام. در سال 1363 به سمت رئيس دانشكده پزشكي دانشگاه شهيد بهشتي انتخاب شدم و از 1364 تا 1370 رياست دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي را به عهده داشتم.

 

علاوه بر این، سمت مدير مسئولی مجله دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي را از سال 1364 تاكنون عهده دار بوده ام. اين مجله از معدود مجلات پزشكي است كه در طول سال‌هاي سخت جنگ تحميلي حداقل هر سال 2 شماره از آن منتشر مي‌شد و جايزه بهترين مجله پزشكي كشور در اولين جشنواره مطبوعات (سال 1372) به آن اختصاص داده شد.

 

رياست هيأت مديره جامعه پزشكان متخصص داخلي كشور از بدو تشكيل آن از سال 1368 تا سال 1381 و ریاست هيأت مديره انجمن متخصصين غدد درون‌ريز كشور از بدو تشكيل آن از سال 1371 تاكنون از دیگر سمت هایی بوده است که عهده دار آن بوده ام. از سال 1369 به عضويت شوراي پژوهش‌هاي علمي كشور انتخاب شدم و به سمت رياست كميسيون پزشكي شوراي پژوهش‌هاي علمي كشور در آمدم.

 

از سال 1370 تاكنون عناوين مشاور وزير بهداشت، رئيس مركز سياستگزاري و برنامه‌ريزي وزارت بهداشت و عضويت در هيأت مميزه مركزي شوراي گسترش دانشگاه‌ها، شوراي اجرايي ايجاد نگرش اجتماعي در دانشكده‌هاي پزشكي كشور، كميسيون انجمن‌هاي علمي كشور، شوراي بورس و كميسيون نشريات علمي پزشكي كشور را داشته ام.

 

پس از سال 1360 فعاليت‌هاي تحقيقاتي در رشته غدد درون‌ريز و متابوليسم را به منظور بررسي و ارائه راه‌حل‌هايي براي مشكلات بهداشتي - درماني مربوط به اين رشته در دفتر تحقيقات غدد در بيمارستان آيت‌الله‌طالقاني آغاز نمودیم این دفتر اکنون توسعه یافته و با عنوان پژوهشکده غدد به فعالیت خود ادامه می دهد . به لطف خداوند متعال، توفیق آن حاصل شد که رشته فوق تخصصي غدد درون‌ريز را در ایران پايه‌گذاري نمایم که ماحصل آن فارغ التحصیلی 75 فوق تخصص غدد بوده است که هم اکنون به عنوان اعضاي هيات علمي در دانشگاه‌هاي علوم پزشكي كشور منشأ خدمات آموزشي پژوهشي در بالاترين سطوح علمي هستند.

 

تحقيقات اصلي من در رشته اندوكرين و به ویژه مطالعه فيزيولوژي محور هيپوتالاموس- هيپوفيز- تيروئيد، ديابت و بيماريهاي متابوليك بوده است و در 18 سال اخير تلاش كرده ام تا در مورد مشكلات بهداشتي درماني عمده‌ مرتبط با تخصصهایم تحقيق كنم؛ از جمله پژوهش در شناسايي گواتر آندميك و اختلالات جسمي و رواني ناشي از كمبود يد و تأثير نمك يد‌دار و محلول‌هاي روغني يد‌دار در پيشگيري از آن‌ها، تهيه نقشه گواتر در كشور، شركت در تشكيل كميته كشوري IDDو برنامه‌ريزي براي راه‌هاي پيشگيري از اختلالات ناشي از كمبود يد توسط نمك يد‌دار و محلول‌هاي روغني يد كه در اين راستا الحمدلله موفقيت‌هاي مطلوبي حاصل شده و ايران به عنوان كشور عاري از كمبود يد در سطح بين‌المللي شناخته شده است. در زمان جنگ تحميلي با کمک همکاران، مركز پژوهش‌هاي علمي و درماني مصدومين شيميايي را تشكيل دادیم که منجر به انجام مطالعات گسترده‌اي در زمينه اثرات سلاح‌هاي شيميايي بر فعاليت غدد درون ریز شد. در دهه 60 بررسی موضوع روزه داری و سلامتي را آغاز نمودم كه اين تحقيقات هنوز ادامه دارد.

 

مطالعه قند و لیپید تهران، بررسي استاندارد‌هاي رشد و بلوغ در تهران، اثر راديوتراپي سر در ايجاد تومور‌هاي تيروئيد، بررسي اثرات داروهاي ضد‌ تيروئيد‌ در ايران، نشان دادن افزايش زود‌گذر TSHدر نوزادان در ايران از جمله تحقيقاتي است كه در مركز تحقيقات غدد دورن‌ريز دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي انجام شده است. پژوهش‌هاي عمده‌اي در بيماري‌هاي غير‌واگير مانند ديابت، هيپر‌ليپيدمي و چاقي در 10 سال اخير آغاز شده كه اپيدميولوژي اين اختلالات را در جوامع مختلف بررسي نموده و توصيه‌هاي اساسي در زمينه تغيير زندگي پديد آورده است.

 

اينجانب تا کنون 16 جلد كتاب تحریر نموده ام که از جمله آنها می توان به کتاب فيزيولوژي و فيزيوپاتولوژي غدد درون‌ريز و رژيم‌هاي درماني، كتاب فقه و طب در مورد مصاديق پزشكي فتاوي حضرت امام‌خميني‌(ره)، کتاب روش‌هاي يادگيري و تحقيق در علوم پزشكي و كتاب اپيدميولوژي بيماري‌هاي شايع در ايران اشاره نمود. همچنين دو كتاب انگليسي تألیف نموده ام که عبارتند از اختلالات ناشي از كمبود يد در خاورميانه و شمال آفريقا و نتايج مرحله اول طرح قند و ليپيد تهران که در سطح جهاني منتشر شده است.

 

در زمینه برگزاری كارگاه‌هاي روش تحقيق در كشور نیز به حمدالله توفیقاتی حاصل شده است؛ از آن جمله در ده سال اخير بيش از 600 كارگاه در دانشگاه‌هاي مختلف كشور تشكيل شده و متجاوز از 800 عضو هيأت علمي و متخصص پزشكي در اين كارگاه‌ها با روش‌ تحقيق در علوم پزشكي آشنا شده‌اند. اینجانب شخصاً در 100 كارگاه روش تحقيق مقدماتي، روش تحقيق پيشرفته باليني، روش نگارش و ارائه مقالات پزشكي شركت كرده ام و مباحث مربوط به كارآزمايي باليني، اخلاق در پژوهش، تجزيه و تحليل نتايج و گزارش يافته‌هاي تحقيق را تدريس نموده ام.

 

در سطح بين‌المللي نیز با عنوان مشاور سازمان جهاني بهداشت و براي بررسي و پيشگيري از يونيسف اختلالات ناشي از كمبود يد دعوت شده ام و اين اختلالات را در كشورهاي اردن، يمن، ليبي سوريه، مصر بررسي كرده و برنامه كشوري براي كنترل آنها را تنظيم نموده ایم. در برنامه‌ريزي براي پيشگيري از بيماريهاي غير واگير، مشاور سازمان جهاني بهداشت هستم. همچنين از طرف سازمان جهاني بهداشت براي ارزيابي آموزش پزشكي در منطقه و وضعیت ديابت در ايران طرف مشورت بوده ام. در جلسه‌هاي مشورتي Unicef براي ارزيابي كشورهاي اكو و منطقه مديترانه شرقي و آفريقاي شمالي نيز به همين منظور دعوت شده ام. همینطور در كميته مشاورين بين‌المللي انجمن غدد درون‌ريز آسيا و اقيانوسيه و كميته علمي اين انجمن عضويت دارم و در سال 2000 به عنوان يكي از اعضاي مشورتي براي كنگره بين‌المللي تيروئيد انتخاب شدم. همچنين عضو بورد بين‌المللي كنترل اختلالات ناشي از كمبود يد (ICCIDD) و مسئول قسمت مديترانه شرقي و خاورميانه اين بورد بين‌المللي می باشم.

 

 

به عنوان رئيس پژوهشكده غدد و متابوليسم، پيرامون تاريخچه تكوين و ساختار اين مركز پژوهشي توضيح دهيد.

 

در سال 1376 بنا به ضرورت افزایش امکانات فیزیکی و تجهیزات مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم، تصمیم به احداث ساختمان جدید متناسب با گستره فعالیتهای مرکز گرفته شد. پس از مکاتبه با مراجع ذی صلاح در خصوص اخذ موافقت، 4000 متر مربع از فضای بیمارستان آیت الله طالقانی تحویل مرکز شد و در همین سال سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور ردیف مستقلی برای احداث پروژه ایجاد و بودجه مورد نیاز را به مبلغ چهار میلیارد و پانصد میلیون ریال تصویب کرد. فعالیت های اجرایی پروژه در سال 1385 به اتمام رسید و بدین ترتیب پژوهشکده علوم غدد درون ریز فعالیت تحقیقاتی خود را آغاز کرد. در حال حاضر سه مرکز تحقیقاتی مستقل شامل مرکز تحقیقات غدد درون ریز، مرکز تحقیقات پیشگیری از بیماریهای متابولیک و مرکز تحقیقات پيشگيري و درمان چاقی در این پژوهشکده مشغول فعالیت می باشند.

 

 

لطفاً در مورد مطالعه کوهورت قند و لیپید تهران و دیگر مطالعات مهمی که در پژوهشکده در دست اجراست توضیح دهید.

 

این مطالعه به عنوان یک طرح تحقیقاتی ملی با همکاری شورای پژوهش های علمی کشور در سال 1376 طراحی و از سال 1377 اجرای آن آغاز شد. این طرح به منظور بررسی ریسک فاکتورهای بیماری های غیر واگیر در منطقه ای از شهر تهران و بررسی اثرات مداخله برای پیشگیری از بیماری های غیر واگیر طراحی شد. فاز اول این طرح شامل بررسی مقطعی 15000 نفر در قالب 5700 خانوار در شرق تهران بود. بر اساس شاخصهای آماری، این طبقه از نظر بسیاری از شاخص های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به عنوان طبقه متوسط به شمار می رود و ضمناً همه ساکنان آن در سه مرکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی دارای پرونده بهداشتی درمانی بودند. البته 15000 نفری که وارد مطالعه شدند از بین 42000 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند.

 

خانواده ها به واحد بررسی قند و چربی های خون مستقر در آن منطقه فراخوانده شدند. روزانه 20-15 نفر را وارد مطالعه کردیم. در این مطالعه پرسشنامه ای طولانی توسط کارشناسان پر می شد که شامل وضع اجتماعی، اقتصادی، دموگرافیک، سابقه بیماری ها و غیره بود. پس از انجام آزمایش خون، اندازه گیری قد و وزن، فشار خون و معاينه باليني برای یافته های غیر طبیعی از تمام بيماران و EKG از افراد بالاي 20 سال به عمل آمد. در افراد بالای 20 سال علاوه بر قند ناشتا، آزمون تحمل گلوکز GTT نیز انجام شد. مطابق پیشنهاد سازمان جهانی بهداشت نمونه های خونی برای قند و چربی ها و بعضی پارامترهای دیگر مانند تستهای عملکرد کبد و کلیه انجام شد. مقاديري سرم و نيز DNA براي مطالعات بعدي نگهداری شد.

 

بعد از سال 1380 که مرحله اول طرح به اتمام رسید، افراد مورد مطالعه به دو گروه تقسیم شدند: یک گروه حدود 10000 نفر که به عنوان گروه کنترل مداخله ای بر روی آنها صورت نگرفت و گروه دیگر حدود 5000 نفر که در یکی از مراکز بهداشتی درمانی سر پایی به عنوان مرکز صلواتي، مورد مداخله برای تغییر شیوه زندگی قرار گرفتند. مداخله هم به صورت اطلاع رسانی از طریق بروشور و جزوات آموزشی (پیک تندرستی) که هر سه ماه یکبار برای همه فرستاده می شد و هم به صورت مصاحبه چهره به چهره انجام شد و مسائل مربوطه به بیماری های غیر واگیر و نحوه پیشگیری برای آنها گفته می شد. همکاران ما در موقعیتهای مختلف حتی سوگواری و مساجد براي مردم منطقه صحبت می کردند. متخصصین تغذیه نیز همواره برای پاسخگویی آماده بودند. در مدارس راهنمایی و متوسطه نیز تیم هایی از معلمين و دانش آموزان به عنوان گروه سلامتی برای جلوگیری از مصرف سیگار، تغذیه صحیح، ورزش و... تعليم داده شدند.

 

سعی بر این بود که ما خودمان مداخله ای را انجام ندهیم و گروه پویایی را در داخل مدارس درست کنیم. عوامل خطر بیماریهای غیرواگیر در ساکنین این منطقه مثل دیگر ساکنین تهران بسیار بالاست. چه در افراد مسن که در اکثر جوامع ریسک فاکتورها زیاد است و چه در نوجوانان و کودکان.این امر گویای عدم تحرک و رژیم غذایی نامناسب و ویژگیهای زندگی شهری است. این نتایج در همان مرحله نخست منتشر شد.

 

نتایج اين مداخله دو نکته بسیار مهم را روشن می سازد:

1- بروز دیابت - و نه شیوع آن - در گروه مداخله نسبت به کنترل کاهش داشت.

2- چاقی شکمی در گروه مداخله کمتر از گروه کنترل گزارش شد و به طور کلی عوامل خطر بیماری های غیر واگیر و سندرم متابولیک (مجموعه 3 مورد از 5 عامل خطر) در گروه مداخله کمتر شده و ابتلا به سندرم متابولیک کمتر از گروه کنترل بوده است که این امر علیرغم امکانات کم و مداخلات محدود و شرایط فرهنگی و اقتصادی نشان دهنده موفق بودن مطالعه است.

 

در کشورهای جهان سوم مشابه این کار انجام نشده و در کشورهای پیشرفته نیز تنها 3 یا 4 مداخله با اين وسعت و مدت طولانی مداخله ما صورت گرفته است. در دنیا اولین نتیجه گیری تغییر در سندرم متابولیک در این مطالعه به دست آمد؛ هرچند تغییر در عوامل خطر قبلاً دیده شده بود، اما مجموعه سندرم متابولیک تا به حال گزارش نشده بود. البته این طرح بسیار وسیع است و در یک مجال مختصر قابل توصیف نیست. ما در قالب این طرح هم اکنون مطالعات زیادی نیز در زمینه ژنتیک انجام داده ایم که هدف اصلی آن بررسی علل پایين بودن HDL است؛ مسئله ای که در خاورمیانه و در کشور ما بسیار فراوان است و نیز مسائل ژنتیک چاقی و ... که در حال بررسی آنها هستیم.

 

 

و آیا مطالعاتی دیگری از این دست و در این سطح انجام شده است؟

 

مطالعات ما بیشتر مطالعاتی است که در جهت بهتر کردن شاخص های سلامت کشور انجام شده و سعی بر انجام مداخلات ملی شده است؛ مانند مداخله کمبود ید که سابقه زیادی دارد. این طرح ابتدا از سال 1382 در دفتر تحقیقات غدد شروع شد و پس از آن مرکز تحقیقات غدد و اکنون نیز پژوهشکده غدد در حال دنبال کردن آن است. ما با همکاری وزارتخانه تحقیقاتی را انجام دادیم. پس از اعلام این مسئله به وزارت بهداشت به عنوان یک مسئله عمده بهداشتی درمانی در سال 1386، به دستور وزیر وقت وزارت بهداشت، کمیته کشوری تشکیل شد و مطالعه بزرگی در سطح ملی به منظور تولید نمک یددار صورت گرفت. هم اکنون نیز این طرح هر 5 سال پایش می شود که طی آن تغییرات لازم در سیاستگزاریها را مشخص می کنیم. آخرین مورد اين پايشها 4 ماه پیش خاتمه پیدا کرد كه گزارش آن را به وزارت بهداشت ارائه کرده ایم.طرح دیگری که به عنوان یک طرح ملی و مهم مطرح است غربالگری کم کاری مادرزادی تیروئید در نوزادان است که در مرکز تحقیقات غدد (سابق) در سال 1368 شروع شد و با کسب تجربیات لازم از ابتدای دهه 80 به صورت کشوری انجام می شود.

 

همچنین در مورد دیابت؛ که از سال 1375 با کمک وزارت بهداشت و سازمان جهانی بهداشت طرحی در مورد شناسایی و مدیریت افراد در کشور به عنوان طرح دیابت کشوری در روستاها و مراکز بهداشتی درمانی روستایی تدوین شد که بتدریج امروزه در اکثر استان ها اجرا می شود و اکنون مرحله شهری آن را در دست بررسی داریم. بعلاوه مطالعات حیوانی زیادی در مورد پانکراس و تیروئید انجام داده ایم که مطالعات بسیار عمده ای هستند.

 

مرکز تحقیقات چاقی ما بخصوص در رابطه با چاقی نوجوانان و جوانان، سري فعالیت های بالینی و آزمایشگاهی در دست اجرا دارد. پروژه های فراوانی در مورد هیپوکلسمی، کمبود ویتامین D و استئوپروز در شهرهای مختلف انجام می شود. اکنون مداخله ای در مورد کمبود ویتامین D در طالقان، تهران و قزوین در حال انجام شدن است. دو مطالعه با سازمان بین المللی انرژی اتمی در مورد کمبود روی در نوزادان و چاقی نوجوانان داشتیم. از آنجا که طرحهای اخیر با مسائل ایزوتوپی همراه است، لذا از سوي اين نهاد بين المللي با ما همکاری می شود. تعداد زیادی طرح های بین المللی نیز با کشورهایی مثل استرالیا، انگلیس، سوئد، آمریکا، آلمان و ایتالیا انجام دادیم و تعداد زیادی از آنها نيز در حال انجام است.

 

 

بي ترديد ارتباط پژوهشگران و مراكز پژوهشي با يكديگر و از جمله ارتباطات با پژوهشگران ساير كشورها در توفيق آنها موثر است. در مورد همكاريهاي پژوهشي پژوهشكده غدد در سطح بين الملل توضيح دهيد.

 

فعلاً به دلیل محدودیت های بین المللی سطح همکاری ها در حد انجام طرح های مشترک و در موارد خیلی کم، در زمينه تبادل پژوهشگر و اعضای هیأت علمی و سخنرانیهایی است که اعضای هیات علمی مرکز ما در مراکز دیگر انجام می دهند؛ در مواردي هم از هيات علمي پژوهشکده آنها دعوت مي شود. همچنين یکی دو مورد نیز اعزام افراد جهت کسب توان تحقیقاتی داشتيم تا مهارتهاي لازم را کسب کنند و از آن مهارتها در پژوهشكده خود استفاده كنيم. ولی بیشترین فعالیت همانطور که گفتم بصورت طرح مشترک است. در مورد داخل کشور نیز با تعداد بیشماری از مراکز تحقیقاتی و دانشگاه ها در ارتباط هستیم و طرح مشترک داریم. نه تنها در مراکزی که مربوط به وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی می شود بلکه با مراکز تحقیقاتی و دانشگاه های مربوط به وزارتخانه های دیگر و از جمله وزارت آموزش عالی و حتی وزارت جهاد سازندگی در حوزه طرح های مربوط به سلامت حیوانات همکاری داریم.

 

در این مرکز فرصت مطالعاتی در سطوح مختلف برای محققین داخل کشور فراهم است. البته پژوهشکده توان زیادی برای همکاری با مراکز داخل و خارج كشور دارد از جمله آموزش فوق تخصصی غدد در سطح منطقه خاورميانه که تقاضای آن به وزارت بهداشت ارائه شده ولي هنوز متاسفانه عملیاتی نشده است. همچنین ما می توانیم به صورت دوره های کوتاه مدت و بلند مدت با کشورهای همسایه و اسلامی ارتباط داشته باشیم. کما اینکه دو کارگاه بزرگ منطقه ای برای کمبود ید داشتیم که نه تنها از کشورهای مدیترانه شرقی بلکه از کشورهای اروپای شرقی و همچنين از روسیه در آن شرکت کردند.

 

 

پژوهشكده غدد و متابوليسم به عنوان يكي از مراكز همكار سازمان بهداشت جهاني ( Collaborative Center ) شناخته شده است. دلايل اين انتخاب و چگونگي همكاري پژوهشكده در اين حوزه را بفرماييد.

 

همکاری پژوهشکده غدد با WHO از سال 1987 یعنی حدود 21 سال پیش شروع شد که در آن زمان به دلیل تجربیات و تحقیقاتی که در مورد کمبود ید کسب شده بود مرکز به عنوان مشاور سازمان جهانی بهداشت انتخاب شد و برنامه ریزی برای پیشگیری از کمبود ید را - علاوه بر ایران که موفقیت آمیز بود- در منطقه شروع کردیم و توانستیم کمک هایی را از نظر تکنیکی و مشاوره ای به کشورهای دیگر ارائه کنیم. به همین جهت پژوهشکده غدد بعد از رفت و آمدها و طی مسائل اداری از سال 1380 به عنوان مرکز همکار سازمان جهانی بهداشت شناخته شد. این همکاری همانطور که در متن عناوین همکاری آمده، در مورد همه مسائل در حوزه غدد است. همکاریهای ما در زمینه گسترش آموزش و پژوهش در مورد بیماری های غدد و متابولیسم در کشور و در منطقه است. و علاوه بر IDD و مسئله کمبود ید ، ساير بیماریهای غدد را بطور کلی فرا می گیرد، همینطور در زمینه آموزش پزشکی. در بسیاری از موارد از ما به عنوان مشاور در زمینه پیشگیری از بیماریهای غیر واگیر و دیابت و چاقی و غیره همکاریهايي را خواسته اند و این همکاریها تا کنون ادامه پیدا کرده است.

 

 

همایشی که اخیرا در آن شرکت فرموده بودید آیا در همین ارتباط بود؟

 

بله. همایش اخير در دفتر منطقه ای EMRO برگزار شد. در اين همايش به طور سالیانه وزرای بهداشت منطقه در یک اجلاس 5 روزه که تحت عنوان کمیته منطقه ای (Regional Committee) ناميده مي شود، دور هم جمع مي شوند تا بتوانند برنامه ریزیهاي لازم را انجام دهند. در حقیقت نوعي تبادل اطلاعات و تجربیات وزرای منطقه در زمینه مسائل بهداشتی و درمانی است. در واقع حضور من در اجلاس وزراي منطقه، به واسطه مسووليت اينجانب به عنوان مسوول IDD 22 كشور منطقه است.

 

سال گذشته هم در همین اجلاس جایزه کویت به بنده اختصاص پیدا کرد. این جایزه به کسی تعلق می گیرد که بیشترین فعالیتها را در زمینهدیابت، بیماریهای قلبی و کانسر داشته است. اجلاس ديگري تحت عنوان اجلاس بین المللی IDDICC (International Council of Controlof Iodine Deficiency Disorder) به صورت سالانه برگزار مي شود كه 15 سال است به عنوان عضو اين اجلاس و نيز مسوول 22 كشور حوزه مديترانه شرقي، در آن حضور دارم.

 

 

جای خوشحالی دارد که استاد و پژوهشگری از کشورمان این توفیق را در سطح بین المللی کسب کرده است با تبریک خدمت جنابعالی، اگر اجازه بدهید سوال بعدیمان را مطرح می نمایم. اخيرا براي ارزشيابي و رتبه بنديهاي پژوهشي، شاخص hindex مورد توجه معاونت تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت و دانشگاه‌‌‌هاي علوم پزشكي كشور قرار گرفته است. در اين شاخص، علاوه بر تعداد، ميان ارجاع (citation) به مقالات نيز به عنوان شاخص كيفيت مقاله موثر است. شما كه خود يكي از بالاترين رتبه هاي h index را در كشور داشته و مقالاتتان تا 200 ارجاع (citation) را به خود اختصاص داده است عامل توفيق پژوهشگران در اين زمينه را چه مي دانيد؟

 

مسئله ارجاع (citation) باید یکی از اهداف اصلی هر محقق هنگام نوشتن مقاله باشد. در مورد ما که بیشتر تحقیقاتی در حوزه سلامت را انجام می دهیم شاید مهمترین فاکتور، استفاده از نتایج تحقیق در ارتقای سلامت مردم بویژه مردم کشور خودمان است. به همین جهت وقتی که نتایج تحقیق مورد استفاده وزارت بهداشت و سیاستگزاران بهداشتی قرار می گیرد حائز ارزش می باشد. اما علاوه بر این برای مقالاتی که جنبه های کاربردی و توسعه ای نداشته باشند مهمترین مسئله، ارجاع به آنهاست. چرا که محقق مایل است نتایج کار وی مورد استفاده سایر پژوهشگران قرار گیرد و مرزهای دانش را جلو ببرد كه البته اين موضوع در مسائل علوم پایه بیشتر صادق می باشد. در حوزه بهداشتی درمانی و کاری که ما در زمینه کمبود ید کردیم، هر قدر بیشتر به آن ارجاع شود، نشاندهنده این است که بیشتر از آن استفاده شده است و مردم کشورمان و دیگر کشورها از نتایج آن بیشتر بهره مند شده اند. داشتن ارجاع (citation) کار ساده ای نیست. معمولاً محققین جوان کمتر می توانند مقالات خود را در مجله ای چاپ کنند که ارجاع (citation) را بالا ببرد. آنها مقالات خود را اکثراً در مجلات داخلی و به تدریج در مجلات خارجی چاپ می کنند که اکثراً فاکتور تاثیر (IF) پایین تر از 1 دارند و یا اصلاً ندارند و لذا ارجاع به آنها کمتر صورت می گیرد. اين مطلب در رابطه با برخي مجلات خارجی هم صادق است. بنحویکه متوسط IF مجلاتی که در رشته های مختلف چاپ می شوند حدود 6/1 است. بنابراین نیمی از مجلات عامل تاثیری پایینتر از این میزان دارند و از گروه اخیر هم تعداد زیادی پایینتر از 1 هستند. این مجلات، مجلاتی هستند که پژوهشگران به آنها کمتر ارجاع مي دهند. چرا که بنا به یک اصل کلی ارزش استفاده از مجلات معتبر به عنوان مرجع بیشتر است. پس مدت زمان بیشتری طول می کشد که پژوهشگر بتواند مقالاتی بنویسد که در مجلات با IF بالاتر چاپ شود و محققین دیگر بتوانند آن مقالات را بخوانند و به آن ارجاع دهند. بدون شک قدمت کار محقق یکی از فاکتورها است. مهم آن است که پژوهشگر چقدر توانسته تحقیق را با کیفیت بهتری انجام دهد و آن را در یک زمینه متمرکز کند، چرا که در این صورت پژوهشگران او را بهتر خواهند شناخت و به دنبال مقالات او خواهند رفت و حتی با اسم او مطلب را جستجو خواهند کرد و به این ترتیب به مقالات او نیز ارجاع خواهند داد.

 

به هر حال انجام تحقیقات ارزشمند با قابلیت چاپ همانند بالا رفتن از پله هاست که محقق باید یکی یکی از آن بالا برود. در کشور ما اینطور نیست و تحقیق را یک موضوع ایده آل تصور می کنند و اين كه بتوانند در مدت کوتاهی مقالات زیادی را چاپ کنند را معيار قرار مي دهند ولی در واقع اینطور نیست. البته مجلات بسیار خوبي در حیطه چند کشور غربی هستند که متأسفانه در چاپ مقالات سوگرایی دارند و مقالات جهان سوم را کمتر اهمیت می دهند. یکی از مقالات بسیار خوبی که در مجله Academic Medicine یک پژوهشگر مکزیکی منتشر کرده بود مشخص کرده بود که زمانی که در آمریکا کار می کرد چقدر مقالاتش راحت تر چاپ می شد و اکنون که به مکزیک باز گشته چقدر با مشکل چاپ روبرو می شود در حالیکه همان مسیر تحقیقات را طی می کند. همچنين مطالعه ای انجام شده كه در آن چکیده و اسامی افراد و مراکز دانشگاهی که کار درآنجا انجام شده بود را تغيير داده بود اما بقیه قسمتها مشابه همان مقاله قبلي بود و برای همان مجلات قبلی مقالات را فرستادند. 2 تا از مجلات متوجه شده و گفته بودند که این مقالات قبلا چاپ شده است اما 11 مجله دیگر که متوجه نشده بودند با اشاره به نقص طراحی یا دیگر اشکالات در ساختار مقاله گفته بودند که این مقالات مناسب چاپ نیستند و آنها را رد کرده بودند! این نشان می دهد که اسم فرد یا موسسه در انتشار مقاله موثر است. بنابراین نتیجه می گیریم که نام کشور و میزان توسعه یافتگی آن در چاپ مقاله محقق بی تأثیر نیست. با این شرایط اگر پژوهشگری از جهان سوم توانست مقاله خود را در مجله ای با IF بالای 5/2 یا 3 یا حتی بالاتر از همان حد متوسط یعنی 6/1 چاپ کند باید گفت توفقیات زیادی را خداوند نصیب او کرده است چرا که وقتی پژوهشگر ما مقاله خود را در مجله ای با IF 3 چاپ می کند معادل IF 6 و 7 و 8 برای پژوهشگری مثلا در شیکاگو است و اکثر مقالات دنیا در مجلات با IF پایینتر از 2 چاپ می شوند.

 

ولی با همه اینها بايد به پژوهشگران جوان عرض کنم که ابتدا باید وقت و انگیزه کافی داشته باشند. استمرار در تحقيق از وقت اضافی، وقت تفریح و خانواده و خیلی از مسائل دیگر مي كاهد. موفقیت در هر کاری جز این نمی تواند باشد. رقبا در دنیا خیلی زیاد هستند. پس جدیت در کار، آشنایی با نحوه تحقیق، بالا بردن کیفیت تحقیق، مأیوس نشدن و تلاش برای چاپ مقاله در مجلات معتبرتر در کنار سابقه و تجربه تحقیق، پژوهشگر را به مرزهای دانش نزدیک می کند. از سوی دیگر هرچه سابقه تحقیق بیشتر می شود این توانایی را بهتر و بيشتر كسب خواهند كرد. به نظر من فقط طی 3 تا 4 سال اول که یک محقق قصد دارد وارد عالم تحقیق شود می تواند از مجلات با IF پایین یا بدون IF استفاده کند و بعد از این نباید از اینگونه مجلات استفاده شود؛ اما متأسفانه دیده می شود برخی از مراکز تحقیقاتی کشور هنوز یک مقاله در مجلات با IF بالاتر از یک یا دو ندارند. صرفا سعی می کنند که مقاله منتشر شود؛ در حالی که واقعا این صحیح نیست. مقاله ای که در یک مجله با IF بالاتر از 3، 4 یا 5 به بالا چاپ شود، ارجاع بالایی به میزان چندین برابر مقالات دیگر خواهد داشت. لذا این مقاله بسیار ارزشمند است. اگر مقاله ای در مجله ای با IF بالا چاپ شود اطمینانی هم در سردبیر و هیأت تحریریه ایجاد خواهد کرد که این محقق فرد توانمندی است. بنابراین چاپ مقالات دیگر را نیز در آینده تسهیل می کند. خوشبختانه مرکز ما به این مهم رسیده و امسال متوسط IF مقالات مرکز ما از 8/1 نیز گذشته است. البته این متوسط IF مقالات است درحالیکه ما در مجله ای همچون Diabetes Care با IF 7 نیز مقاله منتشر کرده ایم. آن مقاله ای نیز که اشاره کردید ارجاع بالای 200 داشته است، در مجله ای با IF بالاي 5 (Clinical Endocrinology and Metabolism) منتشر شده است. پژوهشگران جوان ما باید سعی کنند علاوه بر بالا بردن کمیت مقالات که برای کشور ما هم بسیار ضروری است ، کیفیت مقالات خود را نیز بالا ببرند تا انشاء الله به مقالاتشان ارجاع بیشتری داده شود.

 

 

يكي از موضوعاتي كه هم اكنون مورد توجه زيادي قرار دارد تحقيقات كاربردي است. دولت و مردم مي‌خواهند بدانند هزينه‌هايي كه بابت تحقيقات مي‌شود چه نتيجه‌اي را عايد آنان مي‌كند. لطفاً در اين ارتباط بويژه در حوزه خودتان توضيح دهيد.

 

من در این مورد فکر می کنم که باید از هرگونه افراط و تفریط اجتناب کرد. به نظر من اینکه گفته شود همه بودجه های تحقیقاتی باید به مسائل کاربردی اختصاص یابد افراط زیادی است که سبب خواهد شد تحقیقات رشد پیدا نکند؛ چرا که بسیاری از تحقیقات علوم پایه در مراحل اولیه به هیچ عنوان نمی تواند کاربردی باشد. شروع کار یک محقق یا عضو هیات علمی علوم پایه با یک تحقیق علوم پایه که الزاما کاربردی باشد، سبب عدم دستیابی وی به ریزه کاری های تحقیقات می شود. پس به نظر من در بودجه بندی تحقیقات کشور برای تحقیقات علوم پایه که فقط مرزهای دانش را جلو مي بود ولی امکان بهره برداری و کاربرد کوتاه مدت از آن وجود ندارد باید جایگاه مناسبی قائل شد؛ چرا که اینگونه تحقیقات نیز در آینده کاربردی می شوند؛ بنابراین باید برای آنها هم بودجه در نظر گرفته شود. اما بیشتر بودجه تحقیقات ما باید صرف تحقیقات کاربردی شود و مقداری هم برای برای تحقیقات توسعه ای گذاشته شود. ما در پژوهشکده غدد این ترتیب را رعایت کرده ایم و تحقیقات کاربردی را جزء لیست اصلی گذاشته ایم. مقالات چاپ شده ما بیانگر این مسئله است؛ اما از تحقیقات توسعه ای نیز غافل نبوده ایم. به عنوان مثال ما با شرکت های دارویی در حوزه تحقیقات توسعه ای همکاری می کنیم در موردی که می خواهند ببینند آیا یک فرآورده دارویی که مثلا از هند می خواهد وارد کشور شود آیا همتای فرآورده ایرانی هست یا نه.

 

همچنین از حدود 8 سال پیش با توان بیشتر، تحقیقات علوم پایه را شروع کردیم و امروزه به جایی رسیده ایم که به عنوان یک پژوهشکده می توانیم بگوییم آن دسته تحقیقات کاربردی سودمند است که با یک تحقیق پایه - ژنتیک، بیولوژی، بیوشیمی - همراه باشد. امروزه نیز در دنیا دیگر تحقیق بالینی بدون زیربنای پایه پذیرفته نیست. به همین جهت توسعه تحقیقات پایه ما بنحوی است که با تحقیقات کاربردی هماهنگ باشد اما به هر حال در بعضی موارد ممکن است چیزی گزارش شود بدون اینکه جنبه کاربردی داشته باشد. به عنوان مثال می توان به تحقیق پیرامون ژنتیک پایین بودن HDL در جامعه شرق تهران که در چارچوب مطالعه قند و لیپید تهران انجام شده است اشاره کرد. نتایج این مطالعه فعلاً جنبه کاربردی ندارد و فقط اطلاعاتی در مورد اینکه کدام ژن ها و لوکوس ها در جامعه ایران بیشتر است در اختیار می گذارد. ولی ممکن است 15 یا 20 سال آینده به تولید دارویی منجر شود که شیوع آن را کاهش دهد. لذا باید بر این تحقیقات ارج گذاشت چرا که گسترش مرزهای دانش از طریق تحقیقات علوم پایه صورت می گیرد و ما نباید فقط کارهایی که قبلاً توسط دیگران انجام شده است را تکرار کنیم؛ پس نتیجه آنکه تحقیقات کاربردی باید همراه تحقیقات علوم پایه باشد. اما من نکته ای را خدمت شما عرض کنم؛ اصولا برای دو نوع کار متفاوت تحقیقاتی باید در کشور برنامه ریزی صورت گیرد: یک نوع کاری که مراکز تحقیقاتی و پژوهشکده ها انجام می دهند و دیگری کاری است که اعضای هیأت علمی بر اساس علاقه تحقیقاتی خود روی بیماران انجام می دهند که همیشه هم براي گرفتن ارتقاء نیست. حتی ممکن است در سطح خیلی پایینی چاپ شود و در مجلات بزرگ نباشد. اینگونه توان ها به نظر من باید تقویت شود.

 

اصولا تا زمانی که آیین نامه ارتقای هیات علمی که در ابتدای دهه 1360 توسط وزارت فرهنگ و آموزش عالی نوشته شد و هنوز هم اجرا می شود را نداشتیم اساتید و اعضای هیأت علمی ما تا همین حد هم با تحقیق آشنا نبودند و دانشگاه ها یک دبیرستان بزرگ بود. افراد خيلی خوب تبحر داشتند که محفوظاتی را که از کتابها می گرفتند، آموزش دهند. اساتید زبده ما هم همین بودند. پزشکانی بودند که خیلی خوب تشخیص می دادند و خیلی خوب درمان می کردند: آقای دکتر قریب، آقای دکتر آرمین و تعداد زیادی از اساتید همه همینطور بودند. البته ما به آنها افتخار می کنیم. چون اساسا پایه های دانش پزشكي نوين را آنها در کشور ایجاد کردند. اما امور تحقيقاتي در سرلوحه كارهاي آشنايي هر عضو هيئت علمي با مقوله تحقيق، رشد فكري او را توسعه مي دهد. شما وقتی یک مجله خارجی یا حتی کتابي را می خوانید، بر اساس وسعت کار تحقیقاتی و اشرافی که بر مسائل آماری و اپیدمیولوژیک دارید، ممکن است هزار و یک اشکال پیدا کنيد و یافته های آن را قبول نکنيد، حتی اگر در نیوانگلند ژورنال هم چاپ شده باشد. این به توان و وسعت فکری خواننده ربط دارد. من فراموش نمی کنم که طي راند دوشنبه هایم که الان نزدیک 30 سال است انجام می دهیم، در ابتدای دهه 90 یا اواخر دهه 80 بود که بر اساس مطالعات اپیدمیولوژیک چاپ شده در NEJM و تعداد دیگری از مجلات نشان داده شد که HRT برای همه افراد یائسه لازم است. یکی از فلوها در این باره از من سؤال کرد و من گفتم از نظر فکری و فلسفه ای چنین چیزی نمی تواند صحیح باشد و باید مطالعات بیشتری انجام شود؛ لذا فعلاً بر اساس فرد به فرد تصميم گيري كنيد. نكته قابل توجه اينجاست که بعد از 7 سال این نظريه نقض شد و همان فلوی سابق كه حالا عضو هيئت علمي يك دانشگاه بزرگ بود نزد من آمد و گفت که یادمان می آید شما چنین چیزی گفتید. بنابراین تحقیق به استاد دانشگاه دید وسیعی می دهد که همه گفته ها را نباید فوراً قبول کرد. چنین چیزی در کشور ما وجود نداشت ولی الان همین مقالات اندکی که نوشته می شود و از نظر کیفی هم ممکن است مناسب نباشد سبب شده که یک عضو هیات علمی ما حداقل بداند p value چیست، تستهای آماری را بشناسد و نحوه انتخاب نمونه ها را در یک مطالعه بالینی بداند یا حداقل بداند که از چه کسی باید کمک بگیرد.

 

اما در آن سو، مراکز تحقیقاتی و پژوهشکده ها قطعا دیگر نباید تحقیقات پراکنده بکنند. خط تحقیقاتی خود را باید مشخص نمایند. ما گذشته ایم از زمانی که بگوییم چند تا مقاله تحقیقاتی چاپ کرده ایم یا به لحاظ تعداد از رتبه 102 به 31 رسیده ایم یا هر رتبه دیگر. مراکز تحقیقاتی باید یک خط مشخصی را دنبال کنند و در آن مجتهد شوند. به عنوان مثال 3 مرکز تحقیقاتی ما هر کدام مشخص است که در چه زمینه ای تحقیق می کنند. البته اینطور نیست که اگر یک موقعی فکر دیگری در مورد یک بیماری به نظرشان رسید ما مانع کارشان شویم، اما بیشتر تحقیقات را در حوزه هایی که بر آنها اشراف دارند هدایت کرده ایم تا در آنجا بتوانند موثر باشند.

 

 

در كشورمان شوراها، ستادها و كميسيونهاي زيادي براي سياستگزاري و راهبري نظام دانش و فناوري وجود دارند. در نگاهي گذرا به سوابق جنابعالي اسامي تعدادي از آنها ديده مي‌شود. و البته تعدادي ديگر كه شما در آنها فعاليت نداشته‌ايد. به نظر شما اين نهادها تا چه ميزان در راهبري و هدايت نظام علم و فناوري در كشور توفيق داشته‌اند ؟

 

جمله ای که باید آخر بگویم را اول می گویم: " تحقیقات در کشور ما متولی ندارد"، تا آخر هم من همین جمله را باید تکرار کنم. در کشورهای دیگر هرچقدر هم که ضعیف باشند - و البته کشورهای توسعه یافته جای خود را دارند- برای برنامه ریزی، سیاستگزاری و ارزیابی تحقیقات یک متولی وجود دارد که ندرتاً می تواند وزارت علوم و تحقیقات باشد و یا سازمان یا يك شورا باشد. مثلاً در آمریکا، فرانسه، انگلستان و سایر کشورها به این گونه است. در کشور ما تنها برنامه ریزی صحیحی که در حال پایه گذاری بود در زمان شورای پژوهشهای علمی کشور بود. معاون ریاست جمهوری ریاست این شورا را بر عهده داشت و شورا، کمیسیونهای خاصی داشت که هفته ای یک بار جلسه تشکیل می دادند و خود شورا هم متشکل از وزرا و نمایندگان مجلس و افراد زبده تحقیقاتی کشور بود. این شورا سالی 2 تا 3 بار تشکیل جلسه می داد و سیاستگزاری، برنامه ریزی و پایه گذاری طرح های تحقیقات ملی و ویژه و نيز ارزشیابی را انجام می داد. البته این شورا در زمان قبل از انقلاب هم وجود داشت و طی 8 الی 10 سال یک یا دو جلسه بیشتر نداشت و بعد از انقلاب با وجود مشکلات ناشی از جنگ و... تا سال 1368 شاید یک جلسه بیشتر نداشت ولی پس از آن جلسات مرتب شد. سوال اینجاست که چرا این شورا از بین رفت؟

 

این شورا به این دلیل از بین رفت که در کشور ما کسانی که در سطوح بالای مدیریتی قرار دارند و مجری هستند، نظرات هر شورای مشورتی را نمی پذیرند؛ بلکه شورای مشورتی را می پذیرند که نظرات آنها را اعمال کند. در آن زمان سازمان مدیریت و برنامه ریزی که تحقیقات را نیز جزئی از مسائل مدیریت کشور می دانست، نمی توانست مصوبات شورای پژوهشهای علمی کشور را قبول و اجرا کند.

 

اینجا نکته ای وجود دارد که شاید محققین ما ندانند و آن این است که تقریباً نیمی از بودجه تحقیقات ما در همه زمانها در ردیف های متمرکز وارد می شود یعنی عنوان دارد اما هیچوقت معلوم نمی شود که چه شده و چگونه ارزیابی می شود. نیمی دیگر از بودجه به وزارتخانه ها و دانشگاه ها و... می رود. هنوز هم پس از سالها برنامه ریزی در برنامه های 5 ساله کشور بجز جهش اولیه از 1/0% به 35/0% از GNP ، فقط توانسته ایم مقدار کمی بودجه تحقیقات را افزایش دهیم.

 

در برنامه های 5 ساله آمده که 5/2% از GNP به تحقیقات اختصاص یابد که نیمی از آن را دولت و نیم دیگر آن را بخش خصوصی باید بدهد ولي بودجه تحقيقاتي هنوز حدود 5-6 درصد از GNP است. تازه از آن مقدار هم نیمی در ردیف های بودجه قرار می گیرد. این امر نشان دهنده مقدار بسیار کم بودجه تحقیقات ماست و علت آن، فقدان متولی تحقیقات در کشور است. من واقعا نمی خواهم به فرد یا جای خاصی جسارت کنم که در مقام دفاع برآید. چرا که برای سیاستگزاری صحیح باید صاحبان پژوهش شامل نمایندگان مجلس، مجریان، بعضی وزرا، متفکران و پژوهشگران تشریک مساعی نمایند. در شورای پژوهشهای علمی کشور از هر یک از رشته های مهم علمی کشور یک نفر فرد برتر وجود داشت و خود او کمیته ای را که متشکل از اندیشمندان آن رشته بود رهبری می کرد. ما بازدهی را در آن زمان دیدیم و نتيجه توسعه طرح هاي تحقيقات ملي و ويژه بود كه در برنامه ريزي ها و سياستگزاري هاي كشوري از آنها استفاده شد. چرا که سیاستگزاری نمی تواند به یک فرد یا اداره منحصر شود. در اینجا باید از جناب آقای دکتر حبیبی یاد کرد که در زمان ریاست ایشان بر شورا، بیشترین برنامه ریزیها و سیاستگزاریهای ارزنده برای کشور صورت گرفت. بنابراین پیشنهاد من همان جمله ای که است که در ابتدا گفتم و پژوهش در کشور ما نیز متولی پیدا کند.

 

 

در پیشینه تار یخی کشورمان در مقطعی، کتابهای نویسندگان ایرانی همچون رازی و ابن سینا سرآمد متون آموزشی در سطح جهان بوده است. هم اکنون نیز پژوهشگران برجسته‌ای در كشورمان وجود دارند و مقالات زیادی از آنها در مجلات معتبر بین المللی منتشر می‌شود. به عنوان مثال دانشمندي همچون شما داراي صدها مقاله داخلي و خارجي هستيد. اما به نظر شما آیا هم اکنون کتابهایی قابل عرضه در سطح بین المللی به رشته تالیف درآمده است و اساسا آيا برنامه‌ای در این زمینه وجود دارد؟

 

ما در هزاره سوم به سر می بریم. در گذشته همه چیز با اتکا به استعداد شایان و خدادادی، فردی قادر به کشف بسیاری از مسائل می شده است یا منابع ارزشمندی را به رشته تحریر در می آورده است. ما به وجود بزرگانی همچون ابن سینا و رازی افتخار می کنیم. اما امروزه همه کارها شامل امور آموزشی، پژوهشی، نوشتن کتاب و مجلات و مقالات، ماحصل یک فعالیت دسته جمعی است. چرا که علم بسیار پیشرفت کرده است. حتی یک حوزه بسیار کوچک هم مصداق عبارت "دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی" است. غیرممکن است شما فردی را پیدا کنید که بتنهایی یک کتاب ارزنده بنویسد. شما کتاب هاریسون، سیسیل یا ویلیامز را باز کنید دهها و بلکه گاهی صدها نفر درنوشتن یک کتاب شرکت می کنند؛ پس از نظر محتوای علمی شما به یک گروه نیاز دارید. ولی کار به اینجا خاتمه پیدا نمی کند. ادیتورها و زیرساختهای زیادی را در یک موسسه علمی مثل William & Wilkins, Lippincott, Saunders باید داشته باشید که نیمی از کار را آنها انجام می دهند و مقاله و کتاب را از جنبه های مختلفی که یک عالم پزشکی آشنایی ندارد، تطبیق و تنظیم نماید تا کارهای اجرایی و چاپ آغاز شود.

 

کشورهایی می توانند این کار را انجام دهند که هر سه گروه را در اختیار داشته باشند. چرا هندوستان می تواند این کار را بکند؟ برای اینکه زبان انگلیسی بسیار قوی دارد. در حالیکه یکی از مشکلات اصلی ما همین مسئله ضعف زبان انگلیسی است که نه تنها نویسنده بلکه ویراستار را هم شامل می شود تا تضمین کند که هیچ جمله یا کلمه ای از این کتاب توام با اشکال نخواهد بود. بنابراین شما به تیمی احتیاج دارید که همگی در درجه اول با زبان بین المللی دنیا آشنا باشند. اما ما متاسفانه این توان را نداریم و باید فکری برای آن شود. مفهوم این گفته عدم پاسداشت زبان فارسی نیست. در گذشته عده ای اظهار می داشتند که مجلات پزشکی فارسی به درد نمی خورد. بنده مخالف بودم چرا که ما مدیون زبان فارسی هستیم و آنرا باید قوی نماییم. چه بسا بعد از سالها، پزشکی ایران سرآمد گردد و همگان بجای زبان انگلیسی از زبان فارسی استفاده نمایند. و در عین حال این میراث عظیمی که به ما رسیده است را باید حفظ کرد. حتي مي توانيم کاری کنیم که دیگر کشورهای فارسی زبان هم به ما ملحق شوند. من یک index medicus به زبان فارسی ایجاد کردم و از وزارت بهداشت خواستم که یک index medicus جهانی ]به زبان فارسی[ ایجاد نماید. مجلات سایر کشورهای فارسی زبان مثل افغانستان، تاجیکستان و بعضی کشورهای دیگر را نیز که به زبان فارسی می توانند بنویسند به آن اضافه نمایند. فلذا قطعا باید اين ميراث گرانبها را حفظ کرد. اما هم اکنون ما در زمانی هستیم که تا حداقل 50 تا 100 سال دیگر به نظر می رسد زبان انگلیسی زبان بین المللی باشد. و ما توان علمی کشور را زمانی می توانیم افزایش دهیم که این ظرفیت را در خود افزایش دهیم. این توان را ما هم اکنون نداریم. مشکلی که مجلات انگلیسی زبان داخل کشور دارند همین است. فکر نکنید ما نمی توانیم مجلات انگلیسی زبان خوب داشته باشیم. ايراد وارد بر كار ما اين است كه کسی که آن را ویرایش نماید نداریم. نویسنده مقاله و سردبیر مجله تمام بار مجله را بر دوش دارند. شما مجله نیوانگلند را ملاحظه نمایید! یک صفحه کامل متشکل از دهها نفر، به دست اندرکاران اختصاص دارد. اینها فقط افراد مهمشان هستند و پشت آنها صدها تن دیگر نیز هستند که نامشان نوشته نشده است. ما مجله را با 2 یا 3 نفر اداره می کنیم. شورای پژوهش های علمی یا جایی که متولی پژوهش در کشور است باید به این مسائل توجه نماید و توسط سیاستگزاران، برنامه ریزان و مجریان کشور هم تائید شود. یک نویسنده ژاپنی که 70 یا 80 مقاله در 2 تا 3 سال گذشته داشته، شاید نتواند درست انگلیسی صحبت کند چرا که او همه کارها را به زبان ژاپنی انجام می دهد؛ اما چند نفری این کارها را برایش ترجمه می کنند. حتی بسیای از textbook ها خیلی سریع به ژاپنی ترجمه می شود و در چین نیز همین گونه است. ولی ما بدنه ای را که باید به محققین مان در امر تحقیق کمک کند تا آنها ارتقا یابند، نداریم. مثلاً در ایران حتی medical secretary نداریم. من به جهاد دانشگاهی همینجا پیشنهادی کردم که ظاهرا در حال انجام آن هستند. به این شکل که عده ای را که به تایپ و کامپیوتر آشنایی دارند بیاورید و 6 ماه ترمینولوژی انگلیسی و سایر مطالب را به آنها آموزش دهید. پزشکی که مقاله ای را نوشته است باید ساعتها وقت صرف نماید تا مطالب تایپ شده را تصحیح نماید که برای مجله ارسال شود. درست است که ما به افراد رده بالا نیاز داریم ولی هم اکنون رده های وسطی و پایینی ما خالی است. بنابراین تا زمانی که ما این مشکلات را داریم باید با ناشرین بین المللی کار کنیم.

 

البته در این شرایط برای چاپ کتاب می توان سراغ ناشران بین المللی رفت که آنها هم به دلیل مسائل مختلف، نویسندگان کشورهای جهان سوم را نمی پذیرند چرا که به فکر منافع خود هستند. علاوه بر این مسائل اجتماعی و سیاسی هم بی تأثیر نیست.

 

 

ضمن تشكر از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد، در پايان اگر صحبت خاصي داريد، بفرماييد.

 

ابتدا باید از موقعیتی که برای بیان بعضی درد دل ها برایم فراهم کردید تشکر کنم چون این درد دل ها را باید برای افرادی گفت که هم با این مسائل آشنایی داشته باشند و هم خودشان علاقه مند باشند که بعضی مشکلات در زمینه تحقیق و پیشرفت علم حل شود. یک نکته که به نظر من بسیار مهم است که در این آخر گفته شود و ان شاء ا... روی آن تامل شود این است که کاری که طی سالهای گذشته همه عزیزان شروع کردند و منجر به پیشرفتی در زمینه تحقیقات و تولید علم شد، هنوز یک کار زیربنایی نیست. این کار از دانشگاه ها و افراد دانشگاهی آغاز شده و عموما در ارتباط با افرادی از سنین 20 به بالا بوده است. اما من فکر می کنم که ما نیازمند یک کار ریشه ای هستیم و آن ایجاد سؤال و نحوه تفکر صحیح در سطح جامعه و بطور مشخص در ذهن بچه های ابتدایی و راهنمایی و متوسطه است. متأسفانه نحوه آموزش در کشور ما به گونه ای است که به هیچ وجه از این قبیل سؤالات را در ذهن دانش آموزان ایجاد نمی کند. خواندن کتاب و امتحان دادن سبب ارتقاء تفکر دانش آموزان ما نمی شود. در مقایسه با دانش آموزان کشورهای پیشرفته، زمانی که دانش آموزان ما صرف می کنند بسیار بیشتر است، اما بهره وری آنها بسیار اندک است. دانش آموزان ما معلومات زیادی یاد می گیرند اما این آموزه ها گذرا، فوری و اکثرا غیرقابل استفاده برای زندگی آینده آنها است؛ چرا که این یافته ها را با تفکر به دست نیاورده اند. به بچه نمی گوییم برو به کتابخانه و جواب این سوال را پیدا کن. می گوییم این سؤال و این هم جوابش، بخوان! این تفکر باید تغییر کند. با وجود استرس و افسردگی در سالهای نزدیک به کنکور و بعد از آن در دانشگاه، دانش آموز و دانشجو دیگر آن پویایی لازم را نخواهند داشت چون تفکر استدلالی و تفهیمی را در او پرورش نداده ایم؛ لذا دانشجو در دانشگاه هم به سراغ تحقیق نمی رود. به همین جهت من جسارتا عرض کردم دانشگاه های ما در واقع دبیرستان های بزرگی هستند؛ چون دانشجو نداریم، همان دانش آموز است اما کتابها و جزوه هایش فرق کرده است. اساساً همین نوشتن جزوه در دانشگاه جای تأسف دارد. ما در کجای دنیا می بینیم که دانشجو جزوه بنویسد. به جای طرح مسائل برای دانشجو، اساتید محفوظات ذهن خود را ارائه می کنند. وجود استاد بسیار ذی قیمت است اما برای راهنمایی کردن دانشجو که چه چیز را بخواند و چه چیزی را نخواند. کجا را اهمیت بدهد و کجا را اهمیت ندهد. مادامی که این مشکل اصلی را در سیستم آموزش حل نکنیم تحقیقات ما رشد نمی نماید. در صورت عدم توجه به این امور، رشد تحقیقات ما ظرف چند سال دیگر به یک خط صاف خواهد رسید و من فکر نمی کنم با همین سرعت ادامه یابد. در همه شاخصهای دنیا همینطور است؛ شما وقتی خیلی پایین هستید سریع به یک حد متوسطی می رسید؛ از آنجا به بالاست که کار دشوار است. شما مرگ و میر نوزادان ما را ملاحظه کنید؛ بعد از انقلاب با ایجاد شبکه های بهداشتی و درمانی به سرعت کاهش یافت و از 120 به 25 در هزار رسيد اما نتوانسته ایم خودمان را به حدود 4 تا 6 در هزار که مربوط به کشورهای پیشرفته است برسانیم، چرا که نیازمند زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. در مورد تحقیقات هم قطعا همینطور است و من فکر می کنم ما نزدیک به پلاتو(کفه) هستیم اگر شرایط به همین صورت ادامه یابد. برای تغییر این وضعیت باید نحوه تفکر و آموزش و پژوهش را در سطح جامعه و بویژه مدارس تغییر دهیم. آنگاه ان شاء الله جهشهای خیلی بیشتری نیز خواهیم داشت.

 

در انتهاي اين بحث براي آنان كه به ما حرفه ي مقدس پزشكي و روش هاي جستجو و تحقيق را آموختند، رحمت و مغفرت الهي طلب مي كنم، براي همكاران فرهيخته اي كه عمر پربركت خود را در آموزش و پژوهش پزشكي مي گذرانند، آرزوي سلامتي و توفيقات الهي و براي دانشجويان و دستياراني كه با كوشش خود آموزش و تحقيقات را متحول كرده، به آن صلابت و بالندگي مي بخشند، از درگاه ايزدمنان دانش، خرد و تقوي مسئلت داردم.

 

"ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم و تب عينا انك انت التواب الرحيم"

منبع: http://rasekhoon.net


2.

 اهمیت برگزاری جشنواره هایی نظیر جشنواره رازی در چیست؟

ج: پیام جشنواره های علمی قدر نهادن به مقام دانشمندان و پژوهشگران و نیز نشان دادن پیشرفت ها و افتخارات و فعالیت های جامعه برای رسیدن به قله های علم است.

 

معیارهای انتخاب این جشنواره کدامند و چگومه شامل حال حضرنعالی شدند؟

ج: اینجانب در فراخوان جشنواره شرکت نکردم و لذا با معیارهای انتخاب آن آشنایی ندارم. انتخاب توسط هیئت داوران و هیئت اجرایی جشنواره رازی صورت گرفت. مایل نبودم که به عنوان محقق برگزیده معرفی شوم زیرا انتخاب افراد جوانتر را مفیدتر می دانستم. مع هذا برگزار کنندگان جشنواره اصرار داشتند که فاصله H-Index و امتیازات مقالات با نفرات بعدی زیاد است و این معرفی شاید به این دلایل برای ایجاد انگیزه در قشر جوان موثر و نوعی Role Modeling باشد.

 

به عنوان یک دانشمند پیشکسوت و اولین برگزار کننده کارگاههای روش تحقیق در کشور، وضعیت امروز پژوهش در ایران را چگونه میبینید و آینده آن را چطور ارزیابی میکنید؟

ج: به دنبال تربیت نیروی انسانی متخصص در دهه های 60 و 70 و توجه مسئولین وقت جمهوری اسلامی به امور آموزشی و پژوهشی، خوشبختانه شاهد رشد سریع دانشگاه ها، مراکز آموزشی، مراکز پژوهشی و پژوهشکده ها در دهه‌های 80 و 90 بوده ایم. بدون شک رشد فعالیت های پژوهشی و تولید مقالات تحقیقاتی، به ویژه، در 12 سال گذشته خارق العاده بوده است و در برخی سال ها مقالات منتشر شده از کشور ما بالاترین رشد را در سطح جهانی داشته است. کسب رتبه های حدود 20 در ISI و حدود 17- 18 در Scopus بسیار ارزشمند است، بخصوص اگر توجه کنیم که تعداد مقالات منتشره از کشور ما در سال های قبل از 1380 در ردیف های پایین تر از 50 جهانی قرار داشت. توقف رتبه و کمی نزول در رتبه بندی ISI در سه سال گذشته نگران کننده است. رتبه ایران در تولیدات علمی در Scopus تغییر نکرده و یا یک رتبه بهتر شده است.

بدون شک صعود به رتبه های بالاتر تولید علم، حال که در زمره 20 کشور اول هستیم، بسیار دشوار خواهد بود ولی توقف و یا نزول در این رتبه بندی ها مورد قبول نیست و می بایست موجب نگرانی مسئولین و دغدغه خاطر آنها باشد.

 

به نظر شما چه ملزوماتی برای دستیابی به افق های دانش و اهداف سند چشم انداز میبایست در اولویت امروز ما قرار بگیرد؟

ج: بدون شک مهمترین اقدام برای استمرار پیشرفت علمی کشور در زمینه پژوهش، تعیین جایگاه تولیت پژوهش در کشور است. یک تولیت مستقل و واحد در کنار ریاست محترم جمهوری با داشتن همه اختیارات پراکنده پژوهشی که امروزه در سطح تولیت پخش شده است، می تواند در سیاستگذاری، برنامه ریزی و نظارت صحیح تحقیقات کشور کارساز باشد.

اقدام دوم تامین اعتبارات مورد نیاز پژوهشی است. محققان به تنگناهای بودجه و اعتبارات کشور واقفند ولی اگر فرهنگ پژوهش آنچنان که باید در سیاستگذاران، برنامه ریزان و مجریان سطح بالای کشور وجود داشته باشد، توسعه تحقیقات را به عنوان اولویت اول تلقی خواهند کرد. بسیاری از کشورهای در حال پیشرفت با تولید ناخالص ملی کمتر از ایران، توجه خاص به توسعه به امر پژوهش نموده و درصد بالاتری از تولید ناخالص ملی را به پژوهش اختصاص داده اند. تذکرات مقام معظم رهبری که اختصاص 3-4% تولید خالص ملی را به تحقیقات شامل می شود، می بایست با سرعت هرچه تمامتر به مرحله اجرا درآید.

اقدام سوم تخصیص قسمت عمده بودجه به دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی و پژوهشکده ها است. در کشور ما از دیرباز حدود 50% بودجه های تحقیقاتی به صورت متمرکز در اختیار مسئولین برنامه ریزی و اجرایی قرار می گیرد که نتایج حاصله از این امر نامعلوم و غیرشفاف است. این در حالی است که با افزایش تعداد محققین و رشد سریع پروژه های تحقیقاتی، بسیاری از پژوهش‌ها به دلیل عدم اعتبارات در مراکز تحقیقاتی و پژوهشکده ها به طور کامل و یا با کیفیت بالا انجام نمی شود.

 

در حوزه شخصی، مهمترین عوامل در پیشرفت شما چه عواملی بوده اند؟

ج: مهمترین عامل در پیشرفت اینجانب ایمان، توکل و تقرب به خداوند متعال است. در سایه این توکل، معنادار بودن زندگی، نظم و انضباط، وقت شناسی، رضایت و امیدواری، هدفمندی و تعامل مناسب با دیگران، برنامه ریزی مناسب و صرف وقت برای نیروهای جوان و بسیار مستعد این مرز و بوم، تفکر و تعقل به جای تقلید کورکورانه و نیز محیط مناسب پژوهشی کشور که با راهنمایی های رهبر عظیم الشان و فعالیت سیاستگزاران، برنامه ریزان و مجریان دلسوز کشور ایجاد شده است، از عوامل موثر دیگر در این مسیر بوده اند.

 

و کلام آخر

ج: پیشرفت های علمی، به کارگیری پژوهش ها در سیاستگزاری، برنامه ریزی و اتخاذ تصمیم های اجرایی در سه دهه گذشته نشان داده اند که توسعه کمی و کیفی تحقیقات می تواند به حل مسائل و مشکلات مختلف کمک کند و کشور را از بسیاری وابستگی ها نجات دهد.همزمان با رشد و توسعه تحقیقات، امروزه باید تلاش کرد که کیفیت پژوهش های کشور را ارتقا داد، تحقیقات را در جهت رفع مشکلات و مسائل کشور و نیز رسیدن و حرکت کردن در مرزهای دانش برنامه ریزی و مدیریت نمود و علاوه بر استمرار و تربیت نیروی انسانی محقق و مدرس به مسائل رفاهی آنان توجه خاص مبذول داشت، تا از فرارهای مغزهای مستعد و آماده کشور جلوگیری شود. امید است که با عنایات خاص خداوند علیم و منان و کوشش همه جانبه مسئولین و ملت عزیز به این اهداف دست یافته شود.

منبع:   www.iranobesitysociety.org

بیوگرافی

تاريخ تولد: 1321

محل تولد: تهران

  • رئیس پژوهشکده علوم غدد درون ریز و متابولیسم
  • معاون علمی فرهنگستان علوم پزشکی
  • عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد به انتخاب شورای عالی انقلاب فرهنگی
  • رئیس انجمن متخصصین غده درون‌ریز ایران و مدیر مسئول نشریه مجله غده درون ریز و متابولیسم ایران

درصورت تمایل به رزرو نوبت اطلاعات خود را برای ایشان ارسال کنید :
تاريخ پيشنهادي مورد نظرتان را مشخص نماييد (جهت هماهنگی تاریخ و ساعت دقیق با شما تماس گرفته خواهد شد)

پربازدیدترین پزشکان مشابه


نظرات


Captcha
تعداد کل نظرات ارسالی 22 نظر

gold Drama 0 silver Drama 0